سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آبی

تولدم مبارک ...

 

سکوت کن

من به همان یک صدم ثانیه نگاهت قانعم

من زاده ی سکوتم

هنگامی که خورشید به خواب رفته بود

چراغ هیچ خانه ای روشن نبود

متولد شدم

تنها ماه به روی من خندید

 

سکوت کن

تبریک نمی خواهم

من به خیال ِ دوست داشته شدن هم قانعم

من زاده ی خیالم

هنگامی که شب آسمان را فراگرفته بود

رویاهای شبانه ذهن ها را پر کرده بود

متولد شدم

تنها ستارگان با من سخن گفتند

 تولدم مبارک

سکوت کن

هدیه ای نمیخواهم

من به دیدن لبخندی که به دیگری می بخشی قانعم

من زاده ی فقرم

هنگامی که دلها از سرما یخ زده بودند

لبخندی برای روشن کردن آتش عشق نبود

 متولد شدم

تنها چراغ روشن ِ خیابان به من گرما بخشید

 

سکوت کن

حس بودن ِ تو از هزاران سخن عاشقانه

زیباتر است

 

من متولد شدم

هم زمان با تبلور اولین قطره ی اشک

 

سکوت کن

 

نکنــــــــــــــــــــــــــــــــــد

مامایی که مرا به دنیا آورد بیابید

ناف مرا

با دلتنگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بریده!

 



[ شنبه 92/5/19 ]  [ 12:34 عصر ]  [ مهرنوش ] نظر


غوغا میکنند چشمانت...

شب خشک می شود..

ستاره ها می میرند...

صدفها سکته می کنند..

مرواریدها دست به خودکشی جمعی می زنند...

و جنازه ی دنیا روی دست آسمان می ماند

 "تو که چشمهایت را میبندی"



[ شنبه 92/5/5 ]  [ 9:35 عصر ]  [ مهرنوش ] نظر


\شونـــــــه گــــــــرم\

 "شونـــــــه گــــــــرم"

شونه ی گرمتو میخوام واسه گریه ها و اشکام

واسه خالی شدن از غم،واسه ی گفتن دردام

وقتی از زمونه خستم، بغلت کنم دوباره

بستر آغوش گرمت، واسم امنیت بیاره

که اگه دل رو شکستن، اگه عشقمو ندیدن

واسه این قلب شکسته، تو بشی پناه و مأمن

اگه آدمای این شهر، روشونو ازم گرفتن

بدونم اینجا یکی هست، نه بیاره وقت رفتن

یکی از جنس فرشته، اونو از خودم بدونم

یکی که نگاه گرمش، یه بهونس تا بمونم

"مرجان" (باران)

 

 



[ شنبه 92/5/5 ]  [ 9:34 عصر ]  [ مهرنوش ] نظر


دلم گرفت...

دلم گرفت از آدمهایی که میگن دوستت دارم ، اما معنیش رو نمیدونن ...

از آدم هایی که میخوان مال اونها باشی ولی مال تو نیستن

از آدمهایی که زیر بارون برات میمیرن....اما وقتی آفناب میشه ، همه چیز یادشون میره.....!

 

 



[ شنبه 92/5/5 ]  [ 9:32 عصر ]  [ مهرنوش ] نظر


::